دومین سفر جیگر مامان *سفر یزد و بندرعباس*
عشق مامان سلام امشب 22 دیماه 92 قرار بود بابایی برا کاری بره یزد و قرار شد من و خاله ساحل و عمو حمید هم باهاش بریم و برا همین از خونه وسایل برا تو راهمون برداشتیم و راه افتادیم. نزدیکیای ساعت 2 نصف شب بود که تو جاده دیدیم داره برف میاد و هوا هم داره سردتر میشه برا همین تورو پوشوندم که سرما نخوری و بدتر نشی همین که میرفتیم یهو دیدیم جاده لغزنده است و ماشین دست عمو حمید بود و اونم هل کرده بود یه لحظه نزدیک بود اتفاقی برامون بیفته اما خدارو شکر حواسش بود. خیلی از ماشین ها چپ کرده بودند و خیلی تصادف تو جاده دیدیم خدا به همه راننده های ماشن بزرگا سلامتی بده حفظشون کنه ت...
نویسنده :
آلیس
20:40